05 دی 1402 - 11:05

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۵ دی

نشانه‌های بزرگ‌ترین پیروزی جبهه مقاومت! 

دکتر محمدحسین محترم
«نشانه‌های پیروزی جبهه حق و نشانه‌های شکست جنایتکاران دارد یکی پس از دیگری پدیدار می‌شود». این واقعیت میدان نبرد است که رهبرمعظم انقلاب به آن اشاره کردند. در این خصوص چند نکته مهم:
۱- زمانی که رهبرمعظم انقلاب و فرمانده کل قوا فرمودند «اگر اسرائیل دست از پا خطا کند، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم»، برخی اصلاح‌طلبان و غربگرایانِ خداناباور به جای فهم عمق این سخن، با ذهن‌های علیل و تحلیل‌های کاسبکارانه سیاسی خود، در پازل آمریکایی‌ها نسبت به آن «راهبرد هوشمندانه» ایجاد شک و تردید کردند. آنان در حالی که بارها در فتنه‌ها و پشت پرده‌ها همنوا با صهیونیست‌ها امنیت ملی کشور را به لبه پرتگاه
و قربانگاه منافع جناحی خود برده بودند، خود را دلسوزتر از رهبرمعظم انقلاب برای امنیت ملی کشور القا می‌کردند و از ترس هیبت و قدرت پوشالی آمریکا و اسرائیل می‌گفتند «چرا روی موشک‌ها می‌نویسید مرگ بر اسرائیل، این ضد امنیت ملی است»!. اما حالا در حالی که امنیت ایران در بالاترین سطح و امنیت دشمنانش در پایین‌ترین سطح قرار دارد و وقتی صدای آژیرها در تل‌آویو و حیفا و دیگر شهرهای صهیونیستی و حتی روی ناو هواپیمابر آمریکایی به صدا درمی‌آید، دیگر نمی‌توانند القا کنند که با خاک یکسان کردن تل‌آویو و حیفا صرفا یک شعار است، چون فرض این رجزخوانی واقع‌بینانه حسینی و عاشورائی رهبری، در میدان نبرد به یقین تبدیل شده است. ثانیا اشارتا می‌گوییم که تازه هنوز این اول کار است و هنوز نیازی به ورود مستقیم ایران به معادله جنگ احساس نشده است!. چون مکنزی فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در خاورمیانه به عنوان یک ژنرال کارکشته و دارای فهم منطق نظامی که به خوبی پیامدهای معادله ترس و وحشت را درک می‌کند، می‌گوید «من شخصا احترام زیادی برای برنامه پهپادی، موشک‌های کروز و بالستیک ایران قائلم که در یک دهه گذشته با فداکاری‌های بزرگی به عنوان جواهرات ارزشمند خزانه نظامی ایران ساخته شده‌اند و اهمیت آنها کمتر از بمب هسته‌ای نیست»!. در ابتدای جنگ هم که گفته بودیم «شک نکنید غزه پیروز است»! و گفته بودیم که پیروزی غزه با ایجاد «موازنه ترس و وحشت» محقق خواهد شد، باز برخی در داخل و خارج تلاش داشتند با تحریک عواطف و احساسات مردم با پروپاگاندا و توسل به آمار شهدای غزه، در حقانیت آن تحلیل‌ها و واقعیت میدان نبرد شک و تردید ایجاد کنند، اما اکنون همه شواهد و قرائنِ روشن نه در تحلیل‌های سیاسی و رسانه‌ای بلکه در زمین و هوا و دریا و در صحنه نبرد در پیش چشم جهانیان نشان می‌دهد که سیاست معادله ترس و وحشت به خوبی جواب داده و غزه را پیروز میدان کرده است، و از امروز این دیگر تحلیل نیست، بلکه «خبر»ی است که به سرعت همه دنیا دیدند و شنیدند و هر روز می‌بینند و می‌شنوند! 
۲- وقتی رهبرمعظم انقلاب فرمودند «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال دیگر را نمی‌بیند»، گروه‌های فلسطینی برخلاف دستگاه‌های اطلاعاتی – امنیتی دنیا، پیش و بیش از همه عمق این سخنان و کلیدواژه و کد مستتر در آن را به خوبی و این‌گونه فهم و درک کردند که بدون عمل و فقط با شعار مرگ بر اسرائیل، این رژیم نابود نمی‌شود و برای اینکه اسرائیل ۲۵ سال دیگر را نبیند، باید حرکت و اقدام کرد و هر حرکت و اقدامی هم باید مبنای عاشورایی داشته و بر مبنای حرکت امام حسین (ع) باشد. لذا فقط با تحلیل و نگاه عاشورایی می‌توان به فهم درست چرایی انجام عملیات طوفان‌الاقصی و تحولات بعد از آن رسید و هرگونه تحلیل و سخن بدون مبنا قرار دادن چرایی شهادت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و پیامدهای آن، عقیم و انحرافی است، که تحلیل آن بماند برای بعد. 
۳- اگر قبلا نیاز بود که تحلیلگران و کارشناسان اظهارات و اذعان‌های خود صهیونیست‌ها و حامیان آنها مبنی براینکه حماس نابود شدنی نیست و آمریکا و اسرائیل نتوانستند و نمی‌توانند حماس را نابود کنند، را پیوست تحلیل‌های خود نمایند، اما اکنون اولا همین که کشتی‌های اسرائیل و حامیانش و یا ده‌ها پایگاه آمریکا در عراق و سوریه و خلیج‌فارس و حتی ناو جنگی آمریکا در دریای سرخ و پایگاه عین‌الاسد همزمان با بازدید فرمانده سنتکام از این پایگاه هدف حملات موشکی و پهپادی قرار می‌گیرند، و یا آژیرها در حیفا و تل‌آویو و دیگر نقاط سرزمین‌های اشغالی به صدا درمی‌آید و نمی‌توانند اینها را سانسور کنند، این یعنی پس از حدود ۸۰ روز نتوانستند و تا صدسال دیگر هم نمی‌توانند حماس را نابود کنند و مقاومت زنده‌تر از قبل خواهد بود. همین امر دیکتاتوری رسانه‌ای شبکه جهانی صهیونیستی برای جلوگیری از عیان شدن شکست‌پذیری رژیم صهیونیستی را آشکارترساخته و البته با شکست مواجه کرده است. ثانیا هیچ وقت قدرتی مثل چین که در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت است، روی اسب بازنده سرمایه‌گذاری نمی‌کند. همین که چین بعداز درخواست آمریکا از پکن برای پیوستن به ائتلاف دریایی ادعائی بایدن، رسما اعلام می‌کند که «آمادۀ همکاری با کشورهای اسلامی برای احیای آرمان‌های فلسطین هستیم»، این خود نشان می‌دهد نه تنها حماس نابود نشده و نمی‌شود، بلکه با پدیدار شدن نشانه‌های پیروزی غزه؛ قدرت‌های بزرگ در حال حساب باز کردن روی قدرت مقاومت هستند! ثالثا هیچ وقت سازمان مللی که تحت سلطه و نفوذ آمریکاست، برنده یک جنگ مورد حمایت آمریکا را متهم به نسل‌کشی و جنایات جنگی و تهدید به محاکمه نمی‌کند. همین که معاون دبیرکل سازمان ملل اعلام می‌کند 
«یک دادگاه ویژه باید در‌باره جنایات جنگی در غزه تشکیل شود تا مسببان آن از مجازات فرار نکنند»، یعنی شکست اسرائیل و پیروزی غزه را در جنگ اعلام کرده است. رابعا اگر یادتان باشد تا همین شش ماه قبل عربستان پای ثابت بیانیه‌های مشترک با آمریکا در هر ائتلافی در منطقه بود. همین که ریاض در این شرایط خود را از هرگونه ائتلافی با آمریکا دور نگه می‌دارد و می‌آید با ایران و چین بیانیه مشترکی را امضا می‌کند که جنایات اسرائیل در غزه را تهدیدکننده امنیت و صلح منطقه می‌خواند و خواستار توقف فوری جنایات اسرائیل می‌شود، یعنی معادله ترس و وحشت جواب داده است. خامسا هیچ وقت سیاستمداران یک کشور بخصوص کشورهای حامی یک طرف جنگ، روی طرف بازنده قمار نمی‌کنند. برنی سندرز سناتور آمریکایی در سنا رسما اسرائیل را بازنده جنگ می‌خواند و خواستار فشار بر اسرائیل برای توقف جنایات وحشتناک و فاجعه انسانی در غزه می‌شود. در پارلمان اروپا نماینده ایرلند در پاسخی کوبنده به نماینده سوئدی حامی اسرائیل می‌گوید «دست از دروغ گفتن بردارید» و نماینده بلژیکی می‌گوید «به دلیل همدست بودن با اسرائیل در قتل‌عام بیش از ۷۷۰۰ کودک فلسطینی نمی‌توانیم بدون شرمندگی در آینه به خود نگاه کنیم»، 
و علیه نسل‌کشی در غزه بر سر حامیان اسرائیل فریاد می‌زند که «چرا خود را به نشنیدن زده‌اید؟»، و نماینده فرانسه خواستار محاکمه نظامیان دوتابعیتی فرانسوی شرکت‌کننده در جنگ غزه به دلیل ارتکاب جنایات جنگی می‌شود. همین بلند شدن صدای حمایت از غزه در مجالس و پارلمان‌های آمریکا و اروپایی، همان جایی که برای مخالفان هلوکاست قانون محرومیت و تهدید و مجازات وضع می‌کردند، نشان می‌دهد حماس نابودشدنی نیست و از نظر این قانونگذاران‌، مقاومت سلاحی مشروع برای فلسطینیان است. سادسا همین که در آمریکا موجی از اخراج و تعلیق دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها و محروم کردن آنها از تحصیل و موقعیت شغلی به دلیل حمایت از فلسطین آغاز شده و رؤسای دانشگاه‌های مطرح آمریکا برکنار شده‌اند، و علی رغم اینکه رئیس‌جمهور آمریکا با نگرانی«راهبرد ملی مبارزه با اسرائیل‌‌ستیزی در مدارس و دانشگاه‌های آمریکا» را به اجرا گذاشته، باز دست از حمایت فلسطین برنمی‌دارند، نشان‌دهنده جهانی شدن حماس و غزه و مقاومت است، نه نابودی آنها. طبق نظرسنجیِ دانشگاه ‌هاروارد که برای بسیاری از رسانه‌ها و مقامات آمریکایی غیرمنتظره بود، بیش از پنجاه درصد جوانان آمریکایی خواهان «پایان موجودیت اسرائیل» و «سپردن کنترل همه اراضی اشغالی به دست حماس» هستند، این چه معنی دارد؟! و آیا غیر از این است که «شکست رژیم صهیونیستی در جنگ غزه شکست آمریکا است»؟! سادسا، «حوثی‌ها تاکنون ده‌ها هدف صهیونیست‌ها در دریا را مورد حمله قرار داده‌اند، اما جهان در سکوت مطلق است». این مقدمه گزارش یک پایگاه عبری زبان است که از تنهائی تل‌آویو در مقابل مقاومت خبر می‌دهد، نه نابودی حماس! معادله ترس و وحشت اکنون دریای سرخ را به کابوس تجارت آزاد رژیم صهیونیستی تبدیل کرده و فقط یک قدم تا تبدیل شدن به گورستان اسرائیل و حامیان او فاصله دارد. نود درصد تجارت اسرائیل دریایی است و توقف ارسال کالا از و به اسرائیل و مختل شدن ترانزیت روزانه ۸/۸ میلیون بشکه نفت و حدود ۳۸۰میلیون تن کالا از طریق دریای سرخ و افزایش ۴۰ درصدی هزینه‌های دور زدن قاره آفریقا از مسیر دماغه امید نیک و توقف کشتی‌های تجاری و نفت‌کش‌های غول پیکر بریتیش‌پترولیوم، و شرکت‌های بزرگ کشتیرانی جهان از جمله cma cgm فرانسه به عنوان سومین شرکت حمل‌ونقل بزرگ دنیا، و Mearsk بین‌المللی که بیش از ۳۰ درصد حمل‌ونقل محموله‌های انرژی همچون نفت و تجاری از طریق دریای سرخ و کانال سوئز را انجام می‌دهد و OOCL هنگ کنگ و MSC سوئیسی و... و کاهش ٢٣ درصدی ارزش شرکت‌های كشتيرانی اسرائیلی و خسارت-فعلا- 3 میلیارد دلاری اقتصاد اسرائیل نشان می‌دهد نگرانی آمریکا از سیگنال انسداد کانال سوئز و شاید تنگه هرمز‌، فراتر از بحث امنیت تجاری و اقتصادی اسرائیل است و آمریکایی‌ها شدیدا نگران تغییر جغرافیای تجاری منطقه در سایه معادله ترس و وحشت مقاومت هستند. تاجایی که تبعات این «تهدید غیرقابل تحمل» تنها محدود به صهیونیست‌ها نبوده و اکونومیست گزارش داده است «فقط ۴ شرکت از ده‌ها شرکتی که فعالیت خود را در دریای سرخ به حالت تعلیق درآورده‌اند، ۵۳ درصد از تجارت جهانی را تشکیل می‌دهند». سابعا معادله ترس و وحشت آن قدر کارساز بود که حتی طرح اجماع‌‌سازی آمریکا و سوءاستفاده از شورای امنیت سازمان ملل و حق وتو و ادعای ائتلاف دریایی آمریکا را هم با شکست مواجه کرد و آمریکا نتوانست با سوءِاستفاده از توقف عبور غول‌های کشتیرانی جهان از دریای سرخ و افزایش فشار اقتصادی به غرب، ادعای مقابله با حملات دریایی مقاومت را بین‌المللی کند و ائتلاف دریایی تشکیل دهد و از شورای امنیت سازمان ملل علیه حماس قطعنامه‌ای بگیرد. 
این معادله حتی باعث شد آمریکا علی رغم پروپاگاندایی که درخصوص وضعیت و فعالیت ناوهای خود در دریای سرخ و مدیترانه به راه انداخت، نتواند خود نیز راساً وارد عمل شود و با خروج مفتضحانه ناوگروه هواپیمابر آیزنهاور از خلیج‌فارس بعداز رصد و تهدید این ناوگروه از سوی نیروی دریایی جمهوری اسلامی، اوج افول قدرت آمریکا را به نمایش گذاشت. روی دیگر به نمایش گذاشتن افول آمریکا در این است که ادعای ائتلاف دریایی در بطن خود این معنا را نیز به همراه دارد که آمریکا با ادعای ابرقدرتی‌اش دیگر به تنهائی نمی‌تواند حتی حریف ارتشی مثل ارتش یمنِ در محاصره و جنگ‌زده شود!. ثامنا نکته مهم دیگر این است که در مقابل ادعای تشکیل ائتلاف بین‌المللی دریایی آمریکا، سکوت مرگباری بر اروپایی‌ها و عرب‌ها حاکم شد و برخلاف گذشته حتی در مواضع و پروپاگاندای رسانه‌ای هم با آمریکایی‌ها همراهی نکردند که نشان می‌دهد خنجر یمنی‌ها را به خوبی زیر گلوی خود حس کردند و به همین دلیل ادعای تشکیل ائتلاف با ۶۰ کشور به یک کشور تقلیل یافت که آن یک کشور هم در آینده باید منتظر پیامدهای اجرای معادله ترس و وحشت باشد! نخست‌وزیر انگلیس که تا همین چند روز پیش مخالف برقراری هرگونه آتش‌بسی بود، اکنون به همراه رئیس‌جمهور و وزیرخارجه فرانسه خواستار آتش‌بس پایدار (یعنی دائمی) شدند. این تغییر صد و هشتاد درجه‌ای موضع اروپایی‌ها نشان از درک عمیق تبعات معادله ترس و وحشت از سوی آنها دارد. در حالی که «در این حادثه آبروی آمریکا رفت و این بزرگ‌ترین موفّقیّت و بزرگ‌ترین پیروزی است»، بایدن به فکر آبروی خودش افتاده و بعد از آنکه ادعا کرده بود «من یک صهیونیستم و تا نابودی حماس با اسرائیل هستیم و به او سلاح می‌دهیم»، حالا نیویورک‌تایمز فاش کرده «به علت از دست رفتن آبروی بایدن در آستانه انتخابات آتی آمریکا، وی از اسرائیل خواسته جنگ غزه را تا ۲ هفته دیگر یعنی آخر سال میلادی تمام کند».این نشان می‌دهد ائتلاف دریایی فقط در حد حرف برای پروپاگاندا و ترساندن بود.چنان‌که کانال ۱۲ عبری تاکید می‌کند «هیچ ائتلافی از سوی ایالات متحده نمی‌تواند تهدیدات دریایی ارتش توانای یمن را خنثی کند.»
۴- در شکست اسرائیل و آمریکا و ناتوانی آنها در نابودی حماس همین بس که مدعیان تشکیل دهنده گسترده‌ترین ائتلاف دریایی ممکن و تهدیدکنندگان یمن حالا برای توقف حمله به کشتی‌ها و ناوهایشان دست به دامن میز مذاکره با یمن و کسانی که می‌خواستند نابودشان کنند، شدند!، و از هدف «نابودی حماس در سال ۲۰۲۳» به ادعای«تضعیف حماس در سال ۲۰۲۴» رسیدند!. در توجیه آن هم از یک طرف مذاکره‌‌کننده ارشد رژیم صهیونیستی اذعان کرد «ما مجبوریم به آرمان یحیی سنوار یعنی آزادی تمام اسرای فلسطینی و آتش‌بس دائمی تن بدهیم، چراکه ما نمی‌توانیم جلوی او را بگیریم»! و از سوی دیگر سی‌ ان ان فاش کرد«دولت آمریکا نه اینکه به هدف نابودی حماس نرسیده بلکه به این نتیجه رسیده که تل‌آویو نمی‌تواند تا پایان سال جاری میلادی به جلوگیری از تکرار عملیاتی مشابه طوفان‌الاقصی توسط حماس دست یابد».اکنون جهانی که یکپارچه در حمایت از فلسطین بیدار شده، به این رجزخوانی‌های عاشورایی-انقلابی یمنی‌ها می‌نازد که محقق شدنی هم هستند: «دریای سرخ را گورستانتان خواهیم کرد»!‌، «کشتی‌ها و زیردریایی‌ها و ناوهای آمریکا را غرق می‌کنیم»!، «تمام منطقه را به آتش می‌کشیم»!، «هرگونه تعرض به یمن به جنگ بین‌المللی تبدیل خواهد شد»، و «همه در امانند جز اسرائیلی‌ها»!. در سلسله مراتب سیاست معادله ترس و وحشت، پس از مرحله اول یعنی زدن بندر ایلات و توقف تمام فعالیت‌های آن، و مرحله دوم یعنی زدن هر کشتی و محموله دریایی به سمت اسرائیل، اکنون مقاومت یمن تهدید به مرحله سوم یعنی زدن بنادر اشدود و حیفا و عسقلان کرده و گفته منتظر مرحله چهارم یعنی زدن مستقیم تل‌آویو هم باشید! و شاید مرحله پنجم هم محاصره هوائی اسرائیل باشد!. این یعنی برای اسرائیل «زمان رو به اتمام است!» و زمستان سختی برای صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در راه است! به مراتب سخت‌تر از زمستان سخت پارسال که شیرهای نفت و گاز روسیه به سمت آمریکا و اروپا بسته شدند! مطمئن باشیم که «فلسطین از نهر تا بحر است و قدس هم بلاشک پایتخت آن است»! و « تردیدی نداشته باشید که رژیم غاصب صهیونیستی از روی زمین ریشه‌کن خواهد شد»، بالمقاومة تنتصرُ القُدس!.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۵ دی
راه های نرفته در تجارت با اوراسیا
 
مهدی حسن زاده 
روز گذشته گام مهم دیگری در مسیر توافق ایران و اوراسیا برداشته شد و توافق نامه تجارت آزاد بین ایران و اعضای این منطقه به امضای مقامات طرفین رسید. براساس این توافق نامه، حدود 87 درصد کالاها با تعرفه صفر بین دو طرفین مبادله می شود.
اتحادیه اوراسیا شامل کشورهای روسیه، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان است و ایران نیز به تازگی به آن پیوسته است. این اتحادیه با 183 میلیون نفر جمعیت و واردات 388 میلیارد دلاری از جهان بازار بسیار بزرگ در نزدیکی کشورمان محسوب می شود.
مروری بر شکل گیری اتحادیه اقتصادی اوراسیا و پیوستن ایران به این اتحادیه نشان می دهد که اقتصاد ایران در حال ایجاد ظرفیت جدیدی برای همکاری های تجاری است، اما به دلایلی از این ظرفیت نتوانسته در حد مورد انتظار بهره برداری کند. حدود 9 سال قبل بود که اتحادیه اقتصادی اوراسیا ایجاد شد. یک سال بعد از آن مذاکرات اولیه بین ایران و این اتحادیه آغاز شد. موافقت نامه موقت تجارت ترجیحی که تعرفه های تجارت بین دو کشور را کاهش می دهد در اردیبهشت 97 امضا و در 5 آبان 98 اجرایی شد. از 5 آبان 99 نیز مذاکرات تبدیل موافقت نامه موقت تجارت ترجیحی به تجارت آزاد آغاز شد و در نهایت این فرایند روز گذشته با امضای موافقت نامه تجارت آزاد بین ایران و اعضای اوراسیا به سرانجام رسید. البته برای نهایی شدن این فرایند باید منتظر تصویب آن در مجلس شورای اسلامی و تایید آن از سوی شورای نگهبان و ابلاغ آن برای اجرا باشیم، اما می توان گفت در بعد اجرا به آن اندازه ای که انتظار می رفت، اوراسیا سهم کلیدی در سبد تجارت خارجی ایران نیافته است. این در حالی است که اقتصاد اوراسیا دارای محصولاتی است که می تواند بخش مهمی از نیازهای کلیدی وارداتی ایران را تامین کند و در مقابل بازار مناسبی برای صادرات محصولات ایرانی باشد.به عنوان مثال برخی کشورهای عضو این اتحادیه جزو صادرکنندگان عمده محصولاتی نظیر نهاده های دام و طیور و دانه های روغنی هستند که جزو مهم ترین اقلام وارداتی کشورمان است و سهم ویژه ای در تامین امنیت غذایی دارد و چنان که در سال های اخیر دیده ایم، اختلال در دسترسی کشورمان به این محصولات چه تاثیر مخربی بر روند تولید گوشت سفید و قرمز، لبنیات و روغن داشته است. در نقطه مقابل نیز بارها بر نیاز کشورهای اوراسیا به ویژه روسیه به محصولات جالیزی ایران و همچنین امکان صادرات محصولاتی نظیر خشکبار و لوازم خانگی تاکید شده است.
با این حال آخرین آمار از تجارت ایران با اعضای اوراسیا نشان می دهد واردات ما از اعضای اوراسیا 3.5 برابر صادرات به این کشورهاست. براساس اعلام گمرک در 7 ماهه نخست امسال، 921 میلیون دلار صادرات ایران به کشورهای اوراسیا  و در همین مدت 3.3 میلیارد دلار واردات ایران از این کشورها بوده است. در حقیقت تجارت دوجانبه ایران و اوراسیا به نفع اوراسیا در جریان است. اگرچه واردات برخی محصولات استراتژیک و غذایی از این کشورها فرصت مناسبی برای ارتقای امنیت غذایی ایران است، اما در مجموع دو مسئله مهم پیش روی تجارت ایران با اوراسیاست که باید برای آن تدبیر شود. نخست، زیرساخت های ناکافی حمل و نقل بین اعضا و دوم، مسئله تسویه ارزی تجارت دو طرف.
در زمینه زیرساخت های حمل و نقل، مهم ترین اقدام می تواند تکمیل راه آهن رشت - آستارا و اینچه برون - گرمسار باشد که بتواند ضمن اتصال ریلی بین ایران و آسیای میانه، این کشورها را به خلیج فارس و مسیر کوتاه تر و ارزان تر تجارت دریایی با جنوب و جنوب شرق آسیا برساند. لذا تلاش جدی تر برای اجرایی شدن برنامه های توسعه این خطوط ریلی و تقویت ناوگان ترانزیتی و زیرساخت های جاده ای در این ارتباط ضروری است.
در زمینه تسویه تجارت دو کشور، پیمان های پولی دوجانبه و تهاتر مهم ترین مسیر است، اما باید دقت داشت که اتکا به تسویه با درهم امارات که مهم ترین ضعف نظام ارزی کشور در حال حاضر است، اثر خود را بر تجارت کم جان ایران و اوراسیا نیز گذاشته است. عبور از این وابستگی مستلزم شکل گیری یک نظام تسویه ارزی بین ایران و اعضای اوراسیاست که باید برای آن روی ارز واسط و روش هایی از جمله تهاتر فکر جدی کرد.
در هر حال تجارت با اوراسیا، فرصتی است که نباید از دست داد و در آن دچار انفعال و روزمرگی شد. باید فراتر از دستگاه های متولی از وزارتخانه های خارجه، صمت، اقتصاد و راه و شهرسازی و بانک مرکزی، متولی مشخصی برای این موضوع ایجاد شود تا بتواند همه دستگاه های داخلی را پای کار بیاورد و تجارت ایران با اوراسیا را به جایگاهی مطلوب برساند
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۵ دی
راه حل مشکلات کشور چیست؟
مهدی سعیدی

از سرفصل‌های مهم روند‌های جاری در هر نظام سیاسی، انتخابات است. در این آوردگاه همه جامعه بازیگران عرصه قدرت به میدان می‌آیند که مبتنی بر رسالت و منافعشان نقش‌آفرین باشند. نظام سیاسی تلاش می‌کند انتخاباتی مطلوب و معقول برگزار نماید و مبتنی بر آن بر ثبات و مقبولیت و امنیت و وحدت ملی بیفزاید. احزاب سیاسی فعال می‌شوند تا بتوانند نامزد مورد علاقه خودشان را بر مسند قدرت بنشانند تا فرصتی برای نقش‌آفرینی بیشتر در حکمرانی بیابند. نخبگان سیاسی نیز تلاش دارند در امر انتخاب کردن به توده‌ها کمک کنند و کیفیت آرا را ارتقا بخشند و محصول مرغوب از درخت انتخابات بچینند که حاصل آن نشست کارآمدان و نخبگان بر صندلی قدرت باشد.
اما در این میان بازیگران اصلی میدان انتخابات مردم‌اند. انتخابات طراحی شده تا حاکمیت مردم اعمال گردد و در این میان خواست و انتخاب و اراده آنان است که قرار است به پیش رود. مردم به این میدان رقابت از منظر حل مشکلات می‌نگرند! مسئله آنان حل مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و انتظار دارند مسئولان بر این مشکلات فائق آیند. آنان چهار سال پیش نمایندگانی را برای این امر انتخاب و راهی مجلس کرده‌اند. اینک فصل پاسخگویی فرا رسیده است. اگر نمایندگان بتوانند برای عملکرد خود دفاع قانع‌کننده‌ای داشته باشند، امکان رأی‌آوری آنان افزون خواهد شد. اما اگر ناتوان از اقناع افکار عمومی باشند، کنار گذاشته خواهند شد تا این بار کسانی به قدرت برسند که نسخه آنان برای حل مشکلات کشور با اقبال بیشتری برخوردار گردیده است.
نکته اساسی در این میان آن است که مهم‌ترین مسئله‌ای که مردم در انتخابات در پی آن هستند حل مشکلات کشور است؛ حقیقتی که حکیم انقلاب اسلامی در دیدار مردم استان کرمان و خوزستان به آن چنین تأکید فرمودند: «اگر مشکلات وجود دارد، راه حل مشکلات چیست؟ راه حل مشکلات انتخابات است. اتفاقاً برای اینکه مشکلات برطرف بشود، بایستی در انتخابات شرکت کرد.»
دشمنان این ملت البته تلاش دارند توجه افکارعمومی را از این حقیقت دور نگه دارند و نسخه غلط برای درمان مشکلات بپیچند! آنان می‌کوشند تا بلوا و ناآرامی را به عنوان راه حل مشکلات کشور معرفی کنند، در حالی که آنچه بر آن نام «سیاست‌های خیابانی» گذاشته‌اند، بیراهه‌ای است که سر از ترکستان در خواهد آورد و حاصلی جز تضعیف امنیت و وحدت ملی به همراه نخواهد داشت.
حقیقت آن است که کشور دچار مشکلات مختلفی است که باید برای آن راهکار ارائه گردد. داشتن مجلس قوی بدون شک یکی از مهم‌ترین اهرم‌های حل مشکلات کشور است. مجلس قوی مجلسی توانمند در قانونگذاری و نظارت است. مجلسی که نمایندگان آن اشراف کامل به توانایی‌ها و ناتوانی‌ها و تهدیدات و فرصت‌ها دارند و محیط بین‌المللی و شرایط کشور را به خوبی درک می‌کنند و با تدبیر و تدبیر بهترین تصمیمات را قانونی می‌کنند. فراموش نکنیم که به فرموده رهبری «مجلس شورای اسلامی، طبق قانون اساسی، ریل‌گذاری‌کننده آینده کشور است. اگر کشور مشکلاتی دارد، برای رفع این مشکلات نیاز به قانونگذاری و حضور مدبرانه مجلس شورای اسلامی است»
البته مجلس قوی محصول کمیت و کیفیت آرای مردم است. هر چقدر مردم بیشتر در پای صندوق رأی حاضر شوند و هر چه با دقت نظر و چشمانی باز بر کیفیت آرای‌شان بیفزایند، بدون شک مجلس قوی‌تری شکل خواهد گرفت. اما اگر مسیر مشارکت ناهموار گردد و از حضور پرتعداد مردم کاسته شود و به تعبیر رهبری «اگر مشارکت ضعیف باشد، مجلس ضعیف خواهد شد و مجلس ضعیف توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر می‌خواهیم مشکلات برطرف بشود، باید مشارکت را بالا ببریم؛ این وظیفه همه است. هر که می‌خواهد مشکلات کشور برطرف بشود، راهش این است. این، مسئله مشارکت.»
آنچه گفته شد شرط لازم برای تحقق مجلس قوی است، اما شرط کافی برای آنکه انتخابات به معبری مطمئن برای حل مشکلات کشور بدل گردد آن است که در میدان انتخاباتی آنچه صف‌آرایی می‌کند برنامه‌ها باشد نه نام‌ها! به واقع هر کس که می‌خواهد وارد این رقابت گردد باید برنامه‌ای برای حل مشکلات کشور در دست داشته باشد تا مردم با مطالعه برنامه‌ها، نامزد خود را برگزینند؛ و رأی‌ها به برنامه‌ها تعلق گیرد. رسیدن به این جایگاه است که خروجی رقابت سیاسی را در تراز الگوی مطلوب انتخاباتی در نظام مرد‌سالاری دینی تعریف خواهد کرد.
در آستانه انتخابات آنچه موجب تقویت ملی این سرزمین است، پذیرش قاعده بازی «حل مشکلات کشور از طریق انتخابات» است، چه آن‌ها که آبادانی کشور را در «تداوم» راه مجلس یازدهم می‌دانند و چه آن‌هایی که راه پیشرفت و بهبود اوضاع را در «تغییر» و «عبور» از مجلس یازدهم می‌دانند، همگی به مشارکت در انتخابات می‌اندیشند!

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۵ دی

شکست مطلق تل‌آویو
حنیف غفاری
تقدیر الهی بر آن بود که روح پرفتوح شهید سردار سیدرضی به همرزمان و فرماندهان شهیدشان بپیوندد. رژیم شقی و کودک‌کش صهیونیستی همزمان با بمباران و نسل‌کشی در غزه، وقاحت و جسارت دیگری را در سوریه مرتکب شد که قطعا از تبعات سخت و جبران‌نا‌پذیر آن در امان نخواهد ماند. در تحلیل این ضایعه نکاتی وجود دارد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده انگاشت:
 
نخست این‌که رژیم اشغالگر قدس و آمریکا طی سال‌های اخیر نسبت به شکل‌گیری، تثبیت و استمرار حیلت طیبه منظومه مقاومت در منطقه هراسان هستند. وقوع عملیات طوفان‌الاقصی به‌وضوح نشان داد که این شبکه‌سازی مقدس به‌خوبی ازسوی رزمندگان اسلام نضج پیدا کرده و راه تنفس مسموم منطقه‌ای و حتی جهانی اشغالگران را مسدود ساخته است. شهادت سردار سید‌رضی نقطه آشکارساز استیصال و شکست مطلق دشمن محسوب می‌شود و پیامی جز این ندارد.
 
دوم این‌که نمی‌توان در جنایت هدفمند اخیر رژیم‌صهیونیستی در حومه دمشق، نقش واشنگتن را نادیده انگاشت. هیچ‌گونه عملیات و کنشی در سوریه یا لبنان به دور از هم‌افزایی اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و صهیونیست‌ها صورت نمی‌پذیرد. بدیهی است که چنین رویکردی در برهه کنونی و در فرامتن جنگ غزه معنای جامع‌تری پیدا می‌کند. از این‌رو اشغالگران آمریکایی نیز همسو با صهیونیست‌ها خطای شدید و مبرهنی را در این خصوص مرتکب شده‌اند. ارتکاب این خبط بزرگ مترادف با وقوع تحولاتی خواهد بود که برآیند آن‌ها منظومه مقاومت را محکم‌تر و روند سقوط صهیونیسم را تسریع خواهد کرد. هضم این معادله در توان ذهنی و محاسباتی دشمنان نخواهد گنجید.
 
نکته سوم معطوف به انتقام مقاومت خواهد بود. اضلاع و متعلقات منظومه مقاومت پاسخ این جنایت را هم در متن نبرد کنونی و هم در قالبی فراتر از تصور تل‌آویو و واشنگتن طراحی و اجرایی خواهند ساخت. مقاومت طی سال‌های اخیر چگونگی ترکیب قاطعیت، درایت و عملیات را آموخته و این حقیقت را به دشمنان نیز اثبات کرده است. قطعا لحظه انتقام نزدیک‌تر و پیچیده‌تر از حد تصور صهیونیست‌ها و آمریکاست.
 
درهم ریختگی و آشفتگی معادلات داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای رژیم صهیونیستی در برهه کنونی محرز است. در چنین شرایطی واشنگتن و تل آویو تلاش می‌کنند بحران‌های مزمن خود را با خلق بحران‌های تازه‌تر لاپوشانی کنند! این در حالی است که هزینه بحران‌سازی‌های جدید به شکست‌های قبلی و جاری رژیم اشغالگر قدس افزوده خواهد شد. ممکن است تل‌آویو آغازگر یک بحران و منازعه جدید درمنطقه باشد، اما قطعا پایان دهنده آن نخواهد بود. این واقعیت محتوم زمانی به صهیونیست‌ها و آمریکا اثبات خواهد شد که برای هرگونه حرکت و اقدامی بسیار دیر خواهد بود. قدرت هوشمند مقاومت، نه تنها در گذشته و حال، بلکه در آینده نیز موجودیت صهیونیسم را در منطقه و نظام بین الملل به چالش خواهد کشید. خون پاک شهید سردار سید رضی و دیگر سرداران و رزمندگان شهید جبهه مقاومت درسرتاسر منطقه، آینده‌ای هولناک را برای واشنگتن و تل آویو رقم خواهد زد. این قدرت هوشمند ضامن ایجاد صلح و امنیت واقعی در منطقه و جهان خواهد بود. ثباتی که مهم‌ترین پیش‌شرط‌های تحقق آن، اخراج کامل اشغالگران آمریکایی از منطقه و نابودی رژیم اشغالگر قدس خواهد بود.
 

روزنامه وطن امروز

صبح‌های سخت اسرائیل
مهدی بختیاری
 روز یکشنبه، در هفتادونهمین روز نبرد توفان الاقصی، برخی مقامات رژیم صهیونیستی، برای چندمین بار توئیتی با عنوان «صبح سخت» منتشر کردند؛ عنوانی که مربوط به هلاکت ۸ افسر و سرباز دیگر ارتش اسرائیل بود که صبح همان روز خبرشان اعلام شد.
فردای آن روز، با کشته شدن ۱۴ رأس دیگر از نیروهای ارتش اسرائیل در نوار غزه، تعداد کشته‌های نظامی این رژیم (که اداره سانسور در ارتش اسرائیل اجازه انتشار آنها را داده است) به 489 نفر و تعداد کشته‌های نظامی از ابتدای آغاز حمله زمینی (یعنی 27 اکتبر) به 156 نفر رسید.
روند افزایش کشته‌های صهیونیست، با ورود یگان تک‌تیراندازان فلسطینی به میدان نبرد بیشتر شده و روزانه تصاویر تعداد زیادی از سربازان و تجهیزات اسرائیلی که توسط قناص‌ها یا افراد مجهز به سلاح ضدزره یاسین مورد هدف قرار می‌گیرند منتشر می‌شود.
تعداد زیاد کشته‌های ارتش اسرائیل در نبرد با گروه‌های مقاومت فلسطینی که عمدتا در شمال نوار غزه رخ داده (برخی از آنها هم در حملات نیروهای حزب‌الله در شمال فلسطین اشغالی کشته شدند) موج بزرگی از اعتراضات و انتقادات به دولت نتانیاهو را برانگیخته است.
ساکنان سرزمین‌های اشغالی و بسیاری از سیاسیون این رژیم با ادامه جنگ به این شکل مخالف هستند و نتانیاهو را برای پایان دادن به جنگ تحت فشار قرار داده‌اند.
این فشار البته به دلیل طولانی شدن جنگ (نزدیک به 3 ماه) از ناحیه کشورهای دیگر و حتی دوستان اسرائیل هم زیاد شده و آنطور که در اخبار آمده، مقامات آمریکایی هم اولتیماتومی برای پایان دادن به این جنگ برای اسرائیل تعیین کرده‌اند.
با این حال مقامات این رژیم (بویژه نتانیاهو نخست‌وزیر) همچنان اعلام می‌کنند جنگ را تا رسیدن به اهداف نهایی ادامه خواهند داد.
اهداف نهایی آنها که نتانیاهو روز گذشته نیز بار دیگر بر آنها تاکید کرد، نابودی حماس، تغییر وضعیت حکمرانی در غزه و آزادسازی همه اسرای اسرائیلی بود که هیچ‌کدام از آنها تاکنون محقق نشده و البته در آینده نیز احتمال تحقق آنها - با توجه به وضعیت موجود - چندان محتمل به نظر نمی‌رسد.
گروه‌های مقاومت فلسطینی از جمله حماس، همچنان سازمان رزم خود را با کمترین تلفات حفظ کرده‌اند، نبردهای زمینی در مناطق اشغالی همچنان مانند روز اول ادامه دارد و صهیونیست‌ها حتی نتوانسته‌اند مکان نگهداری اسرای‌شان را - که گفته می‌شود عمدتا در داخل تونل‌ها هستند- پیدا کنند.
دستیابی به تونل‌های غزه و از بین بردن آنها هم یکی دیگر از اهداف مهم ارتش اسرائیل است. آنها بعد از  70 روز بالاخره توانستند وارد یکی از آنها شوند و فیلم آن را نیز منتشر کردند که با واکنش جالب حماس روبه‌رو شد.
حماس با انتشار تصاویری از این تونل که بزرگی و کارآمدی آن را نشان می‌داد، اعلام کرد کارشان با این تونل تمام شده و آنها (صهیونیست‌ها) دیر رسیده‌اند! کمین‌های متعدد گروه‌های فلسطینی بر سر راه سربازان و یگان‌های زرهی ارتش اسرائیل در شمال نوار غزه و انتشار تصاویر آن در فضای مجازی، بازخورد زیادی در جامعه صهیونیستی داشته و با فرسایشی شدن جنگ و افزایش فشار بر ارتش اسرائیل در غزه، توان یگان‌های اصلی حاضر در این نبرد نیز رو به تحلیل است و همین مساله با انتقادات زیاد حتی در بین فرماندهان نظامی مواجه شده است.
اخیرا «یحیی سنوار» از رهبران حماس (و یکی از افراد اصلی در لیست ترور اسرائیل) با تاکید بر ادامه نبردهای شدید، خشن و بی‌سابقه علیه نیروهای اشغالگر، گفته ارتش اسرائیل تاکنون متحمل خسارات سنگین جانی و تجهیزاتی شده است.
به گفته سنوار، در طول این جنگ زمینی، گردان‌های القسام حداقل 5000 نفر از نیروهای نظامی ارتش اسرائیل را هدف قرار داده‌اند که یک‌سوم آنها کشته و یک‌سوم دیگر هم بشدت مجروح شده‌اند.
این روزها اگرچه سران و رسانه‌های صهیونیست در بسیاری موارد، روزشان را «به سختی» و با خبر هلاکت دسته‌جمعی سربازان‌شان آغاز می‌کنند اما وضعیت برای نتانیاهو و دولتش سخت‌تر از اینهاست و این سختی لااقل برای او روز و شب نمی‌شناسد.
با افزایش تلفات ارتش اسرائیل (که حتما تعداد آنها بسیار بیشتر از چیزی است که تاکنون به شکل رسمی اعلام شده) نتانیاهو بیش از پیش برای پایان دادن به جنگ تحت فشار قرار خواهد گرفت؛ جنگی که می‌داند پایان آن به شکل فعلی و بدون دستیابی به اهدافی که بارها اعلام کرده، به معنای پایان عمر سیاسی او خواهد بود
روزنامه رسالت

ارزشش را داشت؟

جواد شاملو

اگر فهرست آثاری که رد پای صدایش بر آن هست را نگاه کنی یک دور شاهکارهای سینمای جهان و اسطوره‌های حرفه بازیگری برایت مرور می‌شود. شاهکارها و هنرمندانی که بدون صدای او خیلی چیزها کم داشتند. دوبلور هم از جهتی شبیه مترجم است.
 او باید احساس و شخصیت یک بازیگر را ترجمه کند و این علاوه‌بر صدای مخملین و نرم و عمیق و پخته، هنر انسان‌شناسی هم می‌خواهد. ناصر طهماسب صدایی کاریزماتیک و پرجذبه داشت و حق بازیگرها و شخصیت‌های با دیسیپلین سینمای کلاسیک و مدرن را ادا می‌کرد. 
او همچنین کارنامه درخشانی در نریتوری و گویندگی گفتار متن مستندهای تاریخی و ملی دارد. صدای طهماسب برای مستندهای تاریخی از جهتی رنگ‌وبوی تاریخ داشت و زنگ قدمت و پختگی از آن به گوش می‌رسید.
 از جهت دیگر ایستادگی و استحکام و سربلندی ایرانیان و تاریخ آنان را یادآوری می‌کرد. او که نریشن می‌گفت انگار ایران داشت خودش را روایت می‌کرد. کارنامه گویندگی مستند مرحوم طهماسب حاوی اثری نیست مگر مربوط به تاریخ ایران و برهه‌های مهم و حساس آن. 
اما از آنجا که سال گذشته عده‌ای ملیت را دور انداختند، امروز با وفات مرحوم طهماسب هم با شماتت و طعنه برخورد می‌کنند. این جای تعجب نیست. سال گذشته هیچ مقوله‌ای که در آن شرف وجود داشته باشد نبود مگر آنکه عده‌ای به آن پشت کردند. مگر برخی تیم ملی مملکت را هو نکردند و باختش را جشن نگرفتند که با خیال خود با نظام جنگیده باشند حال آنکه با فطرت خود جنگیدند. حب‌الوطن امری فطری است؛ سوای آنکه امر ایمانی است. 
آنچه جای تعجب دارد شخصیت‌هایی است که به وفات این هنرمند ملی واکنش طعنه‌آمیز نشان داده‌اند. یکی از آن‌ها را بسیاری از مردم هنوز با نقش عبدالله بن زبیر می‌شناسند. شخصیتی در سریال مختارنامه، سریالی کاملا دولتی، کاملا مذهبی و کاملا انقلابی. بازیگر چنین سریالی شاید برای خوشامد دنبال‌کننده‌های اینستاگرامش ژست حکیم بودن می‌گیرد و می‌گوید ارزشش را داشت؟ مگر با هیتلر و صدام طرفی که این سؤال را می‌پرسی؟
از کی تا به حال گویندگی چهار مستند ملی برای تلویزیون مملکت شده است جنایت؟ شمایی که با عدم درک از رسانه‌های امروز و پشت‌پرده‌های سیاست جهانی علیه ایران، برای کشورتان ناآرامی روا داشتید و تهش هم خودتان ضرر کردید و هم برای ایران آسیب و خسارت رقم زدید نباید این سؤال را بپرسید. شمایی که سه ماه در توهم محض بودید و گمان می‌کردید سال ۵۷ است و اکنون به روی خودتان نمی‌آورید که اثری از آثار انقلابتان نیست، این سؤال را نپرسید. شمایی که در آشوب‌هایتان پرچم اسلام و ایران را آتش می‌زدند نپرسید ارزشش را داشت یا نه.
حالا ما به جای مرحوم ناصر طهماسب پاسخ می‌دهیم: آری! ارزشش را داشت. روایت تاریخ ایران در مهم‌ترین آنتن و رسانه کشور ارزشش را داشت. بالا بردن آگاهی تاریخی ملتی که یک تنه استکبار را بیچاره کرد ارزشش را داشت. افزایش آگاهی تاریخی باعث می‌شود ملت گول شماها را نخورد؛ پس ارزشش را داشت

 
منبع: بصیرت

ارسال نظرات